خیلی هم قدیمی نیست. تا همین سهچهار دهه پیش، مادربزرگ و پدربزرگهایی که خیلی پیر و افتاده بودند یا خانه مستقلی نداشتند، مثل یک عضو اصلی، برای سالها کنار دختر، پسر و نوههایشان زیر یک سقف زندگی میکردند. در آن دوران واژه و مکانی مثل «خانه سالمندان» اگرچه ناشناخته نبود، نه دغدغه جوانها بود نه سالمندان.
بزرگترها برکت خانه بودند و «خانه سالمندانی» هم که امروز در این سطرها بهدنبال نوشتن درباره تاریخ بنیانگذاریاش هستیم، بیشتر ویژه سالخوردگان بیپناه و بیکسوکار بوده است، با این حال تغییر سبک زندگی در یکیدو دهه اخیر، برخی را ناچار کرده است عزیزان سالخوردهشان را به مراکز نگهداری سالمندان بفرستند که در سطرهای بعدی تاریخ این واژه و تاریخچه تأسیس نخستین مرکز نگهداری از سالخوردگان در مشهد را مرور میکنیم.
نخستین گام برای تأسیس مرکزی که یکی از اهدافش نگهداری از سال خوردگان و سالمندان باشد، با تأسیس دارالعجزه در آستان قدس برداشته میشود. درواقع آستان مقدس حضرت رضا (ع) نخستین مکان و سازمانی است که چتر حمایتش را بر سر اطفال یتیم، زنان بی سرپرست، بیماران و نیازمندان باز میکند و با ایجاد «دارالعجزه» تلاش میکند از این گروههای آسیب پذیر حمایت کند.
برابر اسناد و مکتوبات موجود، از «دارالعجزه» میتوان به عنوان قدیمیترین مؤسسه خیریه تحت حمایت آستان قدس رضوی نام برد که اساسنامه آن با پنج فصل و ۳۱ماده، در ۲۹بهمن ۱۲۹۵خورشیدی، تدوین و تصویب شده است.
اگرچه نام «سرای سالمندان» هیچ گاه بر سردر دارالعجزه مشهد نمینشیند، مؤسسان هدف از تشکیل این نهاد را ایجاد مکانی برای افراد (زنان و مردان) ناتوان از کار، اطفال فقیر و یتیم بدون معاش و کودکان بازمانده از تحصیل، بیان میکنند.
ناگفته نماند که اعضای دارالعجزه به سه بخش عضو مؤسس، عضو امدادی و عضو افتخاری تقسیم میشدند؛ اعضای مؤسس، افرادی بودند که حداقل یک بار ۲۵تومان برای تأسیس دارالعجزه میپرداختند. اعضای افتخاری هم کسانی بودند که زیرنظر هیئت مؤسس، عضویت آنها تأیید میشد و موظف بودند ماهانه دو تومان بپردازند.
اعضای امدادی را نیز افرادی تشکیل میداد که در ماه، دست کم پنج قران میپرداختند؛ البته باید توجه کرد که در سال ۱۳۳۵ فقط ۴ درصد جمعیت کشور را افراد بیشتر از ۶۵ سال تشکیل میدادند و جامعه ایرانی در آن سالها رو به جوانی بود و مسائل سالمندی هنوز دغدغه جامعه نشده بود تا شکل گیری مؤسسات مخصوص نگهداری کهنسالان در آن مطرح باشد.
در ادامه هم، نوانخانه شهرداری در دهه ۴۰ و آسایشگاهی که عبدا... هنری در سال ۱۳۵۰ برای نگهداری معلولان راه اندازی میکند، مکانهای دیگری هستند که احتمالا ردی از افراد مسن در آنها یافت میشود، ولی هیچ کدام ویژه کهنسالان نیست و افراد سال خورده باتوجه به معلولیت یا فقر میتوانند به آن راه پیدا کنند.
به احتمال زیاد، موضوع راه اندازی یک خانه سالمندان، ویژه نگهداری افراد کهنسال در مشهد به عنوان یک نیاز، در سالهای نخست دهه ۵۰ قرن گذشته، مطرح میشود؛ برابر اسناد در سال ۱۳۵۳، محمدجعفر بهبهانیان که معاونت وزارت دربار را برعهده دارد، نامهای به نیابت تولیت آستان قدس رضوی مینویسد و در آن میخواهد حقوق او را که برای عضویت در هیئت مدیره شرکت سهامی قند رضوی به حسابش واریز شده است، برای تأسیس خانه سالمندان به مصرف برسانند.
او این روال را تا سالهای بعد نیز ادامه میدهد و همه حقوقی را که از این بابت دریافت کرده است، به حساب آستان قدس واریز میکند تا برای تأسیس خانه سالمندان صرف شود؛ البته کارها به همین سادگی پیش نمیرود و ولیان که انضمام امور آستان قدس رضوی را برعهده دارد، از مخارج پیش بینی نشده یک خانه سالمندان و هزینههای جاری و همیشگی آن برای نگهداری و رسیدگی به کهنسالان صحبت به میان میآورد و درعین حال، حسابی به این امر اختصاص میدهد تا وجوه دریافتی برای این موضوع در آن حساب نگهداری شود.
بررسی اسناد در آن سال ها، نشان میدهد که در سالهای بعد، تأسیس خانه سالمندان رضوی را آستان قدس رضوی پیگیری میکند و اساسنامه آن نیز نوشته میشود؛ البته از شواهد امر پیداست که تأسیس خانه سالمندان در همین مرحله، متوقف میماند و به جایی نمیرسد.
تنها اثر دیگری که میتوان از آن یافت، در سال ۱۳۶۴ است که هیئت امنای آستان قدس رضوی تصویب میکند وجوه تخصیصی برای تأسیس مؤسسه سالمندان رضوی به اداره نذورات آن آستان تحویل داده شود و احتمالا با این کار، پرونده راه اندازی این خانه را برای همیشه میبندد.
جالب است بدانید که نرخ سالمندی جامعه ایران در سالهای ۱۳۵۵ تا ۱۳۶۵ رو به کاهش میگذارد و نسبت جمعیت ۶۵سال و بیشتر به کل جمعیت در این سال ها، به حدود ۳ درصد میرسد. شاید همین مسئله است که تأسیس خانه سالمندان در مشهد را نیز به تعویق میاندازد تا در سال ۱۳۷۳ بالاخره نخستین خانه سالمندان در این شهر پا بگیرد.
نام حسین شریف نیا، دبیر بازنشستهای که اکنون هفتادویک سالگی را پشت سر میگذارد و رشته مهندسی بهداشت را سالها پیش در دانشگاه فردوسی به پایان رساند، به عنوان نخستین مؤسس آسایشگاه سالمندان در مشهد، مطرح است.
او اکنون نایب رئیس انجمن مدیران مراکز غیردولتی توان بخشی کشور و رئیس انجمن مدیران مراکز سالمندان استان خراسان رضوی است و با خوشرویی، ما را به زمانی میبرد که تصمیم گرفت ملک شخصی یک هکتاری اش را در توس، تبدیل به یک خانه سالمندان کند.
او سال ۵۶ وارد دانشگاه میشود، ولی ادامه تحصیلش تا سال ۶۷ طول میکشد. شریف نیا دو رشته را به نیمه میرساند و رها میکند تا بالاخره بهداشت عمومی، رشتهای باشد که او در آن ادامه تحصیل میدهد و آن را به آخر میرساند.
در ادامه، آشنایی شریف نیا با استاد حسن زاده راد (پزشکی اجتماعی را در دهه ۵۰ در دانشگاه فردوسی تدریس میکردم) «پیری شناسی» را به یکی از دغدغههای مهم کاری او تبدیل میکند. مؤسس نخستین سرای سالمندان مشهد از استاد آن سال هایش به نیکی یاد میکند و معتقد است نام و یاد این مردان نیک را باید زنده نگه داشت: «او همیشه درسش را با شعر شروع میکرد. زمانی که خواست مبحث آلزایمر را تدریس کند، برایمان خواند: «غم ایام جوانی جگرم خون میکرد/ خوب شد پیر شدم کم کم و نسیان آمد». این شعر برای من یک دنیا معنا داشت.
مبحث پیری شناسی را با شعری دیگر شروع کرد: «در جوانی همیشه میگفتم شیر اگر پیر هم شود، شیر است/، چون که پیری رسید، دانستم پیر اگر شیر هم شود، پیر است». واحدهای اختیاری که مربوط به آشنایی با سالمندان بود و استاد آن دکتر حسن زاده بود را در دانشگاه گذراندم. دروسی که در نزد استاد گذراندم و شیرینی کلام او، مرا به این وادی علاقهمند کرد».
او در سال ۱۳۷۳ نخستین مرکز نگهداری سالمندان را در مشهد تأسیس میکند و تا ۹ سال بعد هیچ رقیب دیگری پیدا نمیکند. سال ۸۲ باز خود اوست که تصمیم میگیرد مرکز دیگری را به ثبت برساند و دومین مرکز نگهداری سالمندان مشهد را بازگشایی میکند.
خودش میگوید: «زمانی که من تصمیم گرفتم سرای سالمندان راه بیندازم، فقط هشت مرکز غیردولتی در کشور داشتیم که همه آنها در تهران مستقر بودند؛ چهار مرکز مربوط به اقلیتهای مذهبی بود و چهار مرکز دیگر نیز به مسلمانها اختصاص داشت. مرکزی که من پایه گذاری کردم، نهمین مرکزی بود که در ایران شروع به کار کرد».
البته در مشهد، پیش از شریف نیا، دو نفر دیگر نیز مجوز میگیرند، ولی موفق به اجرای ایده شان نمیشوند. در اسفند ۱۳۷۳ شریف نیا موفق میشود پروانه تأسیس سرای سالمندان را بگیرد: «آن زمان بهزیستی کشور باید درخواستها را تأیید میکرد. در بهزیستی خراسان، پروندهای تشکیل دادم که به تهران ارجاع دادند. من به تهران رفتم و از آنجا دو کارشناس به مشهد آمدند و وضعیت را بررسی کردند. بهزیستی کشور به من مجوز داد و شروع به کار کردم».
البته ماجرای تأسیس خانهای که قرار است کهنسالان دور از خانواده در آن نگهداری شوند، به همین راحتی میان مردم جا نمیافتد.
شریف نیا درباره ماههای نخست کاریاش چنین تعریف میکند: «وقتی ما شروع کردیم، این فرهنگ هنوز میان مردم جا نیفتاده بود. تا مدتی همه کارکنان آماده کار بودند، ولی کسی نمیآمد. هرکس هم که میآمد و میفهمید نفر اول است، پشیمان میشد. گاهی شماره شان را میگذاشتند که هروقت تعداد سالمندان به ۱۰ نفر رسید، به ما هم اطلاع بدهید. کسی حاضر نبود نفر اولی باشد که سالمندش را به خانه سالمندان فرستاده است. بعد از دو ماه، به سازمان بهزیستی خراسان مراجعه کردم و گفتم وضعیت چنین است».
بهزیستی، شریف نیا را به آسایشگاه فیاض بخش میفرستد تا از میان افراد بیش از شصت سال آنجا، تعدادی زن و مرد را انتخاب کند و به آسایشگاهش ببرد. ۱۰ نفر نخست سرای سالمندان، این چنین به این خانه تازه تأسیس راه پیدا میکنند.
پس از آن مهندس حمید مستشاری، از خیران بنام مشهد، هزینه استقرار ۱۰ سالمند نیازمند دیگر را تقبل میکند؛ کار خیری که البته با دخالت سازمان بهزیستی نافرجام میماند: «آقای مستشاری گفت چرا این تختها اینجا خالی است؟
گفتم مردم پول ندارند بدهند. او به من گفت ۱۰ نفر سالمند را بگیر و ماهی ۲۰ هزار تومان را من میدهم، ۱۰ هزار تومان را هم تو نگیر. بهزیستی تا متوجه این تصمیم شد، ۱۰ نفر را از آسایشگاه فیاض بخش برای من فرستاد؛ البته آقای مستشاری وقتی این موضوع را فهمید، کمک مالی را قطع کرد».
حسین شریف نیا با خنده ادامه میدهد: «من درکنار آموزگاری، فعالیت تجاری میکردم و با این هدف، این کار را شروع نکردم. با نیت انجام یک کار خوب، این فعالیت را شروع کرده بودم تا وقتی که خودم هم پیر و ناتوان شدم، جایی برای گذران عمر داشته باشم».
* این گزارش یکشنبه ۹ مهرماه ۱۴۰۲ در شماره ۴۰۴۶ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.